توهمات نوستالژیک من

طنین ِ پیانوی خسته ی من در پاریس

توهمات نوستالژیک من

طنین ِ پیانوی خسته ی من در پاریس

خستگی هایم . . .

این روزا


کار ِ منم شده نگاه کردن به عکست
و فشار اوردن به تمام سلول های مغزم تا شاید بتونم یه چیزی بنویسم ....

و البته گاهی هم حسادت به بامبو های کنارت . . .



هه . . .


ــــــــــــــــــ


+ رفیقم میشدی!


تنها رفیقم !


اگر یک قدم نزدیکترم بودی . . . .





واژه های چروکیده

من مینویسم ....  

من از عمق واژه های بی حیایی مینویسم که

برای با تو بودن مرتب انگشت در دهان میکنند و

بالا می آورند ...

من از عصر سیگار های برگت مینویسم

من از دود شدن هایم مینویسم

از دیازپام های ده و چشم های کبود و استکان های شکسته ...

از برگ های بهاری ِ زرد و نسخه های خط خورده و واژه های ریش دار

آه ... واژه هایم

-واژه های ریش دار ِ من

حتی پیر تر از سیگار برگ گوشه ی دهنت . . .